درونم چيزى ترك برداشت و فرو ريخته
خالى خالى ام
يه كالبد
تو سرم اما پره
پر از سوال، پر از غم !
همون كالبدمم شكل غم شده
دلمم پره ! از گرفتگى
من فقط دارم ميبينم
اونم تار !
آدما شفاف نيستن
چه درست گفت سهراب سپهرى
"كاش اين مردم دانه هاى دلشان پيدا بود"
يه زمانى راز و رمز و مرموز بودن رو دوست داشتم
اما بچه بودم !
الان معلوم بودن رو دوست دارم
هرچى ميگم باز قلبم پرتر ميشه بعد سنگين ميشه
ديگه واقعا نميتونم نگهش دارم
آهم اشك ميشه و چشمام رو ميسوزونه
بازم قلبم سنگين تر ميشه
من قراره سنگ بشم
فكر كن ! من ! سنگ!
يه حرفايى هست نميشه گفت
شايد اگر گفته هم بشه فهميده نشه
درونم پر از حرفاى نگفته هست
پس خالى نيستم؟
نه
همه رو نگه داشتم
آمدم كتاب ببينم و بخرم نبوديد...
رو ,سنگين ,كاش ,سنگ ,غم ,خالى ,بودن رو ,رو دوست ,پر از ,و چشمام ,چشمام رو
درباره این سایت